گاهي دلم براي خودم تنگ مي ­شود

وقتي حضور آينه کمرنگ مي شود

وقتي ميانه­ ي بلوا سکوت دوست،

در جان گوش­هاي کَرَم زنگ مي­ شود

گاهي که از پس تکرار بي­ سود لحظه ­ها،

نجواي کوچيدن از قفس آهنگ مي­ شود

اين­جا نه جاي ماندن خوبان راستگوست

هرکس که دم زند ز حق آونگ مي­ شود

نفرين بر اين زمانه که در چرخ روزگار،

هر لحظه صد خيانت و نيرنگ مي­ شود

در دست­هاي آلوده انسان قرن ما

برگ برگ تاريخ پر از ننگ مي ­شود

وقتي که سخت غرقه­ ام در اين سير قهقرا

آري، دلم براي خودم تنگ مي­ شود….

http://aftabgar2on.blogfa.com/