• وبلاگ : بشارت حق
  • يادداشت : داستان بعضي ها..
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + امام را دعا كنيد 


    اي ول خوب بلدي با الفاظ بازي كنيا...

    خلاصه ي همه ي اينا..البته بعضياش...ميشن كوفي صفتا...

    ميخواست كاري بكن اما...

    محض رضاي مادرت دستم گرفتي

    با مجلس روضه نمودي اتّصالم

    گفتي که اين باشد غلام مادر من

    دادي به من سوز دل و اشک زلالم

    والا من چند جاي اين داستان بودم اما شما براي اين که بفهمي من کجاي کارم اين مطلب رو توي وبلاگم بخونيد
    چرا مرد نبايد زن دوم بگيرند؟

    http://www.beytoote.com/images/stories/housekeeping/hou3037.jpg

    عيد غدير بر شما بزرگوار مبارک باد ...موفق باشيد و پايدار ..التماس دعا يا حق

    پاسخ

    عيدغدير برشما هم مبارک.همچنين موفق باشيد.ممنون
    باسلام
    از وبلاگ قشنگ با کلي مطلب زيبا ممنونم
    خيلي وقت لازم داره که اين همه چيز توش بنويسي
    معلومه يه حساب ويژه اي براي اين کارها باز کردي
    برات آرزوي موفقيت دارم
    خدا کنه من جزو آدمهايي نباشم که آخر کار از اين جا رونده و از اونجا مونده باشم مي فهمي که...
    پاسخ

    سلام.سيديوسف!(اينجوري گفتم که حال کني).ممنونم از حضورت و آرزوي خوبت. من خودم بعد از اين همه نوشتن هنوز نفهميدم فکر مي کنم يا کار مي کنم يا...شايدم دارم فکر مي کنم که کاري مي کنم.. (خنده). به هر حال اميدوارم که تلاشهاي بي شائبه شما به ثمر بشينه که ميشينه و پيش خداوند ماجور هستيد و نظر امام زمان عج هم روي شما حتما هست... آره داداش مي فهمم...