امام حسن مجتبي(ع)
ميان سينه ي مجروح، زخم طوفان داشتهواي ابري چشمش هميشه باران داشتدلي به پاي دل بيقرار او نشکستهزار خاطره ي بد از اين و از آن داشترفيق بي کسي او صداي سيلي بودهميشه بود به گوشش، هميشه تا جان داشترسيد زهر و خودش را به کام آقا ريختبه بي کسيِ دلش زهرِ کفر ايمان داشترسيد و بوسه به لب هاي نازنينش زدکه پاره هاي جگر را به سينه پنهان داشت