پيام دوستان
+
درود بر شما @};- پست حضور و غياب
بعد اين سالهايي که در پارسي بلاگ حضور يافتيم کاربرهاي بسياري را مشاهده کرديم که بر اساس طرز تفکر ارتباط هاي مختلفي مابين ما بوجود آمد . بسياري بطور کلي رفتند برخي گاهي گذري رد ميشن و عده اي هم بيشتر حضور پيدا ميکنند .
لذا بر آن شدم که کاربران در اين پست حاضري بزنند و بفرمايند چه مقدار از وقت ارزشمند خود را در پارسي ميگذرانند @};-
خانه ي خانواده
ديروز 8:35 صبح
* راوندي *
خودم : بطور متوسط در هفته تقريبا سه روز و هر حضور بين ده دقيقه تا يک ساعت بعضي اوقات هم در طي روز چند بار چند دقيقه اي :)
sobhan
سلام ارادت.. بعد از 8 سال.. يه سره کوچولو زدم.. ولي الان مدتيه هر از گاهي يه سرک ميکشم اينجا @};-
* راوندي *
{a h=setarehab}ترخون بانو{/a} درودتان باد . اگر همين چند نفري که هستيم فعال باشيم همه برميگردند چون اونها هم ميان و ميبينندخبري نيست ميرن :D
خانه ي خانواده
سلام عليکم , چرا و برا چي ؟ رو هم.اضافه بفرماييد
+
دي، عاشورا بود و ايران کربلا.
كيوان گيتي نژاد و
ديروز 4:10 عصر
زندگي بعد برزخي ميشد اگر قبل از اين عيد بي رمق که ندارم حتي ذره اي دلخوشي از پي وقوعش عيدي که نهايت بدبختي ام رامي گذرانم تنها يک چيز است که برايم هيجان دارد و اينکه من مبارز جنگ نرم ام و اگر له هر شکل بميرم شهيد محسوب ميشوم و چقدر تفاوت است ميان مرگ پشت موتور يا اينکه در خود اسرائيل چشم به چشم يک نه صد صهيونيست بايستي بگي آن کيوان ابن ولي مطلق ابالمصطفي الناسي
و الامام حي و صالح و نايب ختم زمين و زمان مهدي مصطفي و احي حيدرثاني الذوليمين جهان خالي از ظلم و ستم به يمن علمداري او آقا داداش ام سيد مجتبي علمدار و ابالفضل صحراي احمر تست روزي که مکتب حيدري با خون شهيدان که اگر لطف اش برمن تمام شود
خدايا تو بهتر از هرکه مي داني اين خواسته من ذره اي ريا و کذب و فريفتن و از براي ترحم نيست که من جزغاله شدم را دوست دارم ولي بهايش خانواده ايست که قصاوت و قدر با مرگ به موقع من آنها را براي سوختن به پاي من مي رفتند و اين ظالمانه است هرچند مقدر توست که آنها فداي من و عشق و باورهايم شوند که اگر اين دنيا من اينگونه بميرم براي من يک قدم جلو به سوي دوي استقامتي است
که با نجات از برزخ همان هديه اي را مي دهي که به دوستانم در سال جديد و زندگي جديد عطامي کني اي خدا اگر شرف داري و عدالت خدايي با اين آينده اي که از ورود به سال جديد براي من حقيقتي است انکار ناپذير که هم به عنوان لااقل عيدي بچه ها ميرم کافه ماندلا دعا کني. پول قبرم و در بيارم دعاهاتون نره دوستون دارم مجنون
+
خدايا من ام کيوان نگم که خيلي شرمنده ام که شايد پر رويي کمتر کنم و خجالت کمتر کشم آمده ام سلام کنم بگم بچه ها خانوم معلم عزيزم همه ياران کريم و رئوفي که من و بخاطر کژ فهمي ام و دردسرهاي ام بخشيديني و از خدا مي خوام به قدر آبروي نداشتم تو اين سال جديد براتون شاف بياره و لذت و شادابي و زندگي خدايا ندارم حاجتي نخواهم بخششي مگر اول بنده گيم را بپذيري و لطف ياران و صديق دوستانم بالاخص خانوم معلم ام
كيوان گيتي نژاد و
102/12/26
خانوم معلم ام را از من شاد و راضي بسازي معلم من يک آزاده و يک انسان تمام عيار در کنار ساير دوستانم بود مني که از بدي و کم تواني سخره گرفتم و دادورزي صديق تر از ياران نديدم آنجا که پيش آهنگ من پيشتر از من در اجابت حق بودن و پيشتر از خودم براي حاجتم از خداوند طلب مغفرت برايم مي کردند از اون يار و رفيق صديقي که ب اي کمک به من هر لحظه زودتر از من نزد حاکم بود آن رفيقي که
پيشتر از من براي نجات من دست به عمل رو به خيابان ام بود شايد اينبار پايان باشد شايد هم نه ولي چيزي از ارزشهاي معلم بزرگم آنکه قبل از رفتنم ساندويج ام را مي پيچي تا من گرد راه را دوباره استشمام نکنم و با موتور عتيقه ام دور نزنم و خلاصه طوري برم به قدر سرعت رعدي که بومي اش با ساندويج ام هم آواز و هم قصه بود اگر بگويم خانوم معلم به تمامي آن دل سوخته و آتشين ات قسم که
به عنوان پيش درآمد آرزوي سال نو از خدا مي خواهم هرچه درد دل آنهاست خراب شود بر سر اسرائيل و هر چه شادي و لطف صفاست پراکند به خانه هاي خالي از آنهايي که بودند تا من خانه ام خالي نشود و هستند و انشالله سايه مهربان و فداکارانه شان به من بفهماند که مسير من راحت بدست نيامد و من بايد جان و روح خود را فداي مسيري کنم که يارانم جهاد نمودن تا بتوانم
+
ليلي و مجنون اگر بودند در دوران ِ "تـــ..ــو"..
*
*
اين يکي حيران ِ من بــود
وآن يکي حيران ِ" تـــ..ــو"..
.
sobhan
102/12/26
يلي جان درست است که زبان ام قاصر است از بيان نام تو ولي اگر گاها شيرين ميشنوي و يوسف ام را هم ميشنوي دليل بر دوجنسه بودن و يا قافيه بازي کردنم نيست اين است که دل را وقتي به سه قسم کني دوتکه به يکي و قسم سوم هم در حق ديگري اين ميشه که با هم دست به يکي مي کنند و واي به روزي که تنها بي افتي خدا پيشمرگه کنه زودتر و اولين ايستگاه شهادت کند و بري تو زمين دشمن به
بعد کم کم که آتيش ها فروکش کرد کاشفين اجساد بيان به عنوان گمنام ببرند تو مسجد يا مدرسه اي گمنام خاک ات کنند تا آتيش ها که خ ابيد برم يواشکي يک شب تو گوش ليلي و يوسف يک شب هم تو گوش شيرين بگم مت اونجام و الان خانواده شهيد محسوب ميشن اينجوري احتمال گور بخ گور کردنم کمتره اگر از گناهم نگذرند از سهميه خانواده شهيد بودنشان هرگز نمي گيرند ما همه چشم اميدمون به همين سهميه است خداکنه قبل ما برش ندارن
+
اين همه "دوستت دارم"
را ..
براي کدامين روز مبادا کنار گذاشته اي؟!..
س ب ح ا ن
sobhan
102/12/26
http://www.hammihan.com/users/users2015/status/original/HamMihan-201518311616229026911456323304.6482.png
روز مبادا کجا بود اين بيچاره مجنون به روي کدوم ماسه ساحلي و بر روي کدامين موج دريا بود که گفت پاک نشو پاک نکن که تو از نبود واژه دوست دارم گله مي کني؟مگر خودت نگفتي گوش کن؟گوش کن؟با زبان بسته با تو سخن مي گويم....هرچي فحش خوار و مادر را با اشاره و زبان ميخي ب. سنگوارهها قبرستان توهمات اين مجنون نصيب اش ....پاسخ ام ده ؟که نگاهي....
+
"جـان ِ دلم " هـ ـاي ِ من.. دِق کردند گوشه زبانم..
.
پس کِي با نـام ِ کـوچکـم صِدايـَم مـيکـ ـُني؟!
.
sobhan
102/12/26
7يلي جان درست است که زبان ام قاصر است از بيان نام تو ولي اگر گاها شيرين ميشنوي و يوسف ام را هم ميشنوي دليل بر دوجنسه بودن و يا قافيه بازي کردنم نيست اين است که دل را وقتي به سه قسم کني دوتکه به يکي و قسم سوم هم در حق ديگري اين ميشه که با هم دست به يکي مي کنند و واي به روزي که تنها بي افتي خدا پيشمرگه کنه زودتر و اولين ايستگاه شهادت کند و بري تو زمين دشمن به
+
چرخ گردون
چه بخندد
چه نخندد
تو بخند
مشکلي
گر تو را
راه ببندد ،
تو بخند
غصه ها ،
فاني و باقي ،
همه زنجير به هم
گر دلت از ستم و غصه برنجد ،
تو بخند
sobhan
102/12/26
ممنون پراميد از غم و چاه اش کور کردن مقنن هم اول مي گه بايد دستگاه بزارن اگر لوله باشه زمين رو بکنن و لوله رو کور و با سيمان پرش کن آن و از رو بکشن من ام گفتم اون اولش بايد مي کردن که حالا شب عيدي کند و کاري شئون نداره خودمون و بزنيم به کوچه علي چپ هم باز کاري پيش نميره پذيرش حقيقت گاهي آخرين مولفه ايست که چاره کاره چه بخواي چه نخواي شه
كيوان گيتي نژاد و
102/12/26
قربونش برم مگر اينکه اون به دادمون برسه آخ اگر امسال هادي به قولش وفا کنه چي ميشه ميشم خواب گزار اعظم
زه نماد عاشقاني ست که از دوري شهادت مي نالند آنجا مقصدي ست که من و مهدي براي استحکام مکتب حيدري با دشمنان معامله اي از جان در برابر عذابي عليم از دو شهيد خواص که آرزو مي کنند از کندن کوک کشي و زن کشي اونجا که دو شهيد گمنام تا روز صحراي احمر آنجا مکتب حيدري را تغذيه عماري خود کنند و عده ما صحراي احمر آنجا که زير الم مهدي زمان و در زير پايش يک اشتري تازه جوان
+
من قاب عکس آقا را ماهها بود ديده بودم و نمي دونستم تو خونه آقا س عکس شهيدي بود که من به او جذابيت خاصي برقرار داشتم مثل سالها که فکر مي کردم معناي ايستادن سرقبر شهيد شيرودي نماز مي خواندم و توجه هات جلب کرد نماز من غافل از اينکه حضرت آقا به شيرودي اقتدا کرد و چرک کف همان پاي و همان نائب ثاني ام ذوليمينم آرزوست
كيوان گيتي نژاد و
102/12/26
و آخر خود پست نموده بودم شهير ولايت شهادت ات که عيد ماست و آغاز ما نيز مديون خون توست!و وتورم آزاديم شرم حياتم دنيا و يوسف ام فرهاد شيرينم همگي مست بوي توايم.مهديم صحراي سرخ را عزت دادي ولايت ات را بشارت دادي ظهورت را علني ساختي کيفرم را سخت زنده کاشتي من خانه پدرم را لا جزعياتش پيشتر ديده بودم مثل شهادت خود در پي اش عيان ديدم کم کم تناسخ فرضيه اي است پيکر از
اينکه من فرزند مولايم در دنيايي دگر بودم هرچند انسان يکبار زاده و يکبار مي ميرد ولي شهيدان فرق مي کنند و من اکنون اگر براي اعتلاي مکتب حيدري شهيد بشوم ولي يقين دارم روز صحراي احمر زير الم مهدي زمان و زير سايه حيدرحي از پساسوي قنوت روي تپه ضلع غربي و آن لحظه اي که از کاتبي به عماري و از عماري به اشتري ارتقا پست يافتم و مگر ميشود خوابي بيني و به تدريج طي روياهاي متوالي تکميل اش کني و اين خود
+
درود بر همگان ؛ معماهاي من
( 2 ) آن چيست که خاصيت آهنربا دارد اما هر چيز ، حتي آلومينيوم هم به آن ميچسبد .
* راوندي *
102/12/25
+
به نام خدا
*
ما هم به #عشق_روي تو رفتيم و آمديم
اي جان ما فداي تو و غبطه خوردنت
*
#لنگرودي
كيوان گيتي نژاد و
102/12/24
غبطه تو از سر ليلي است و مجنون شدي و زيبا بودي ثمره شجره طيبه اهل بيت اولويت ات شدي منم غبطه مي خورم که عاشق شدم بنده کوه ال ابايت شدم بنده بودم گداي خشت خام اهل و ديارت شدم بنده عشق ام و گداي کوي حيدرم خادم آسمان رضايم و غبطه حيدر را از زيني و مظلوميت روقيه مي کشم شايد روزي کنج خرابه به خواهرم بپيوندم و فداي کوه ثمره شجره اهل بيت شوم لبيک يا حيدرکرار و حيدر حي و ثاني
+
صداي نازک اين گل مرا مي اندازد
به ياد غنچه.بي رنگ و بوي پرپر خويش
#دلم_گرفته از اين لحظه هاي سرگردان
کنار خواهش سنگ مزار دلبر خويش
*
به ياد همدم تنهائيم که تنهايم
گذاشت ... کاش از اين راه باز برگردد
*
#ارجمند
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
كيوان گيتي نژاد و
102/12/24
من و دلدار با هم مونس يار بوديم درد دل من محرم اسرار بوديم جاي دل با جاي کينه درافتاد گل خيس مرا بر خاشاک و بوي ياس عطر صنوبر کاشتيم دارم نهان عالمي با خود يکبار عاشق شدم و فردا عطر ياس اش براي رفتنم براي آمدني دوباره وعده صحراي احمر را خوانديم خدايا يار شيرين مرا دلبر ليلي مرا يوسف زيباي مرا تا من بروم و بازگردم تنها نزار مبادا پسرم رود و کاهلي کند آنجا که
آيا رسد پايان اين ايام رخوت و نا اميدي آيا همه پوچ بود و از پي آزار دل شد 15 سال پرسه در برزخ ماهوت آيا به پايان ميرسد اين نم نم بلا و تزوير و دروغ آيا آشيانه بر باد رفت آنجا که خيال راحت شد از نبود فايده اي از پي باور خوش صداي بت دلهره ايام کجا رفت که امروز هيچ و پوچ است اما بهتر از آن است که سقوط هوشياري آيد سراغت در تاريکي و ظلم ات راحت تر مي دهي جان تا کنار بت خندان دلبر خويش
كيوان گيتي نژاد و
102/12/22
مثل حضرت آقا و مولي امير المومنين علي ع که ميشد بر پشت اش يتيم و عطا مي بخشيد هنگام رکوع به وقت مبارزه و جنگ نيز رحمي به دشمن نمي کرد و وقتي وارد ميدان جنگ ميشد نيروهاي مقابل اقدام به نوشتن وصيت هايشان مي کردند اين فرد يک حيدري و مکتبي حقيقي چوم مولايش است که فدايش شوم که اگر روزي خودم فردي شدم از اين قصاوت و از اين مجازات به قدر عشق و بخشش و عشق مان لذت مي برم و حق
فردا قدامي فاتحه بهت نشون ميدم خدعه و فريب چه شکلي فيلمي مي سازم مثل تئاتر برزخي خود که شهاب حسيني استاد و کارگردان بود و من الان خود يک بازيگر قابلمه و شکستم در برابر قوامي يعني گند زدن به هر چه فيلم و تئاتري بود که تا امروز شاهدش بودم لايق ببخشيد بر سرم واي بچه ها فردا مي خوام باشيد بازي من را در برابر قوامي ببينيد و نمره تئاترم را بدهيد حيدريم اين ميشود يک حيدري حقيقي