هوا چقدر خوب و دو نفره ست ... من هستم و خدا ... و در جاده ي زندگي ، صورتم مهمان نسيمي که معطر شده از اميد ... به خودم ميگم : هيچ چيز ارزش اين رو نداره که دستم رو از دستان مهربون خدا بکشم بيرون و بگذارم تو دست غير خدا ... راستي اونکه دستان مهربان خدا رو به غير او فروخت غير از افسوس چه چيزي رو بدست آورد ؟.... اعياد شعبانيه رو بهتون تبريک ميگم ..موفق باشيد
مطالب خوبي بود
مخصوصا بيست و دو سال گناه نکردن در امريکا!
سلام
موفق باشيد...يه اتفاقي برام افتاده خيلي قشنگه خواستي بيا... از دست ميديا...[تعجب]
خاطره قشنگي هست...