گاهی اینطور میشم..وقتی یه شعری یه متنی رو می خونم که خیلی با دلم بازی می کنه دلم باهاش همراه میشه بخاطر همین گاهی به همون سبک من هم چند بیت شعر یا چند خط متن با دلم می نویسم وقتی داشتم این شعر رو می خوندم دلم توی حال و هواش گیر کرد و باهاش همراه شدم و چند بیت هم با دلم سرودم
شعر اول از سید مهدی نژادهاشمی (م.شوریده) مـا گـرفتـار نـان و او آفـاق این کجا،آن کجا... سه تا نقطه کاش می شد دو بال معراجی تـا خدا پا به پا... سه تا نقطه دشت هایی پـر از شقایق ها جای پای خدا... سه تا نقطه شهد شیرین بوسه ای گیرا تاخدا، تا فنا... سه تا نقطه زنـدگـی پـشـت آخـریـن لبخند ختم این ماجرا... سه تا نقطه
شعر دوم هم نوای دل من:
قصه ای دراز و پرغصه ناله ای بی صدا...سه تا نقطه درد من از غریبی یارست در بین فتنه ها... سه تا نقطه "آه" ها می شود حدیث دلم بی نوا با نوا...سه تا نقطه اشک،ناله،چقد خوب است شهدا با شما ...سه تا نقطه کاش دستم به دست آنها بود در تمام لحظه ها ...سه تا نقطه
بعدنوشت: به کمک دوست خوبم سیدمحمد (که زمینه شعر میشه گفت استادماست دیگه ) وزن شعر رو اصلاح کردم..
|