امروز اربعین..
داشتیم می رفتیم برای عزاداری
علیرضا داشت برای خودش نوحه می خوند, زمزمه ام رو قطع کردم آروم به نوحه اش گوش کردم تا ببینم دل بچه 5 ساله کجاست..
همین طوری که داشت بیرون رو نگاه می کرد می خوند:
علی اصغر شهید شد
بیا بریم سینه بزنیم..
اونقد گفت و خوند که خوابش برد.
حالا برا دل خودمون برای دل زینب برای دل دردانه های حسین..
علی اصغر شهید شد
بیا بریم سینه بزنیم
علی اکبر شهید شد
بیا بریم سینه بزنیم
پسر زینب شهید شد
بیا بریم سینه بزنیم
حسین زینب شهید شد
بیا بریم سینه بزنیم...
عمو عباس شهید شد
بیا بریم سینه بزنیم
حسین حسین حسین حسین..
|