اماما
دوست داشتن تو که بهانه نمی خواهد..
نگاه من به تو تنها و تنها نگاه مراد و مریدی نیست؛ که نگاه ولایت است
که هم امام منی و هم مراد من
با تو بودن و از تو گفتن بهانه نمی خواهد
چرا که حجت بر حق زمانی! و آن تنهایی که صدای این عمار ش بلند شده است..
که همنوای هل من ناصر امام زمان من است
و چگونه می توانم در چشمان مولا و آقایم مهدی (عج) بنگرم وقتی که از تو نگویم و با تو نباشم
و چگونه خود را یار او بنامم وقتی که هنوز
برادری ام را به تو اثبات نکرده ام!
گفتم برادری!
نه اینکه آنقدرها باشم که خود را برادر بنامم..
یا خود را فرزند تو بنامم..
نه!
من نمی خواهم رابطه ام را با تو مثال فرزند و پدر بدانم که راهی برای با تو نبودن باز باشد..همچون فرزند نوح..
من می خواهم غرق تو باشم..
آب هم از سرم بگذرد..
نه یک وجب.. که یک اقیانوس..
و راه برگشتی هم نداشته باشم ..من این را می خواهم
تا حتی ذره ای در با تو بودنم شک نکنم..
شاید رو سفیدی اش برای تو بماند
و بر چهره سرد تاریخ حک شود که
سید علی تنها نماند..
قلبم به عشقت می تپد ای امید
تا کور شود هر آنکه نتواند دید