بیشتر از تنهایی در می آییم

اما .. نه، برعکس

گاهی هر قدر که اطرافمان شلوغ تر بشود

بیشتر تنها می شویم!

و این حکایت همان برفی است که وقتی می آید همه را خبر دار می کند اما

وقتی به تماشای زمین بنشینی، اثری از آن نمی یابی

حکایت یارانی است که خاصیتشان "سربار" بودن است

نه "یار" بودن..

اما درد اینست که ما، 

نه بهتر بگویم؛ خیلی هامان

این تنها شدن را درک نمی کنیم و دلمان را به سربارها خوش کرده ایم

حتی غافل از اینکه گاهی خودمان هم در خیل همین سربارها هستیم و

ادعای یار بودنمان گوش فلک را کر می کند

راستی؛

تعجب نمی کنی! با این همه یار!!

(من می گویم "یار" تو بشنو "یارنما"..)

هنوز هم ندای هل من ناصر به گوش می رسد..

تعجب نمی کنی هزاران دست به دعا و ادعای یاری بلند می شود

اما هنوز قدرت آن 72 دست یاری کننده را ندارد!

تعجب می کنی، میدانم..

اما من نه؛ اصلا تعجب نمی کنم 

و حالا 

حتی من هم دارم احساس تنهایی می کنم

چه رسد به مولایمان، آقایمان، سرور و سالارمان

حضرت بقیه الله.. همان امام زمان.. همان مَهدی.. 

آقاجان؛ آقای مهربانی ها

من دیگر اصلا ادعای یار بودن نمی کنم..

دعا می کنم اگر "یار" نیستم لا اقل "سربار" نباشم..

آخه وقتی ما می تونیم اینجوری از ارزشای خودمون، به این قشنگی حرف بزنیم ..

در بین آهنگ یه تیکه از صحبت های شهید همت هم هست که فضای معنوی شعر رو زیباتر هم می کنه

پیشنهاد می کنم حتما گوش بدید

 MP3 – 320

 Pouya Bayati – Hemmat

MP3 – 128

 Pouya Bayati – Hemmat

متن آهنگ همت

هنوز خونه مون بوی تو داره و هنوز کوچه هامون به اسم توئه

هنوزم رو این خاک نفس می کشی، هنوز همت ما به رسم توئه

تو تعبیر راز شهادت شدی، آخه پر کشیدن برات آشناست

بهشتت همون شد که می خواستی، سری که تو آغوش گرم خداست

تا این فرصت از دست نرفته بزار، به چشمای ماه تو عادت کنم

تو رو دست این خاک سپردم ولی، ججوری خیالم رو راحت کنم

یه قدری از این خاک مجنون شده، نشونم بده تا که درمون بشم

نه دیگه نمی فهمم این حالمو، می خوام مثل این خاک مجنون بشم

شهید همت: برای اینکه خدا لطفش و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما بشه . باید اخلاص داشته باشیم و برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم سرمایه می خواد که از همه چیزمون بگذریم و برای اینکه از همه چیز مون بگذریم باید شبانه روز دلمون و وجودمون و همه چیز مون با خدا باشه . انقدر پاک باشیم که خدا کلا ازمون ما راضی باشه.  قدم برمی داریم برای رضای خدا قلم بر می داریم روی کاغذ برای رضای خدا حرف می زنیم برای رضای خدا شعار می دیم برای رضای خدا می جنگیم برای رضای خدا ..

مسیر چشاتو گرفتم یه شب، شبی که چشات ماه رو حیرون کرد

خبر داشتی توی خط ترکشا ،گل ها رو تو خیبر بی جون کرد

تو عمق وجودم یه آرامشه، که انگار خدا این نزدیکیاست

تو رفتی که این راه روشن بشه، هنوزم همون ماه همراه ماست

--------

هفته دفاع مقدس بر همه هموطنان عزیز گرامی باد

باید که شکر حضور تو آقا ادا بکنم

صد نه، هزار سجده به درگاه کبریا بکنم

گفتی که نیست جای غمی گر شما دعا بکنید

این بود کمترین وظیفه، که بر تو دعا بکنم

باشد تمام تار و پود وجودم برای تو

این جان من امانتی است که باید فدا بکنم

آید بدون شک به عیادت بقیه اللهی

که همچو مهر تو، مهرش به سینه جا بکنم

بینی "صبا" به مدحت تو می کند غزل خوانی؟

باید که شکر حضور تو آقا ادا بکنم..

نوشته بود :

دارا که باشی، سارا خودش می آید!

اما ننوشته بود سارائی که به دارائیت بیاید، با نداریت چه زودتر می رود..

دنیا هم که همیشه یک جور نمی ماند.. گاهی آنقدر دارا بوده اند که قارون وار در دارایی هایشان غرق شده اند اما سارائی نبوده است که دستشان را بگیرد..

سارائی که بدون اینکه به تو نگاه کند با تو نه! با دارائی تو شام را پگاه کند..

و تمام ارزش تو همین است.. کسی برای تو و بخاطر تو نیامده است

تو تنهاترینی، هم در دنیا و هم در آخرت!

در دنیا چون سارائی را داری که از تو ندارتر است.. و در آخرت چون دارائی دنیایت در دنیا می ماند.. 

و تو همچنان ندارترینی.. 

اما وقتی بیشتر می خوانم " دارا که باشی.."

می بینم جور دیگری هم می توان جمله را تمام کرد، اما یک شرط دارد!

اینکه همین اول، تکلیف دارائیت را مشخص کنی

چه چیزی را می خواهی داشته باشی

می خواهی دارائیت تو را به خدا برساند یا به سارا!

می دانم حتی همین الان هم ته دلت با تمام اشتیاق می گویی.. خداااااااااا

آری؛ دارا که باشی، همه چیز داری، به شرط اینکه دارائیت خدا باشد

و تو، تا وقتی که خدا را داشته باشی، نداری معنا ندارد!

هم در دنیا و هم در آخرت تو داراترینی..

حالا چقدر برایم تصورش شیرین است.. دارا که باشی..

آنکه تو را دارد چه ندارد..؟!

و آنکه تو را ندارد چه دارد..؟!

کتابی که الان دارم می خونم "وعده دیدار" هست که نامه های حضرت امام خمینی (ره) به حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سیداحمد خمینی (فرزند و یادگارشون) هست. 

خیلی نکات جالبی در این نامه ها نهفته شده و سبک و سیره زندگی حضرت امام خمینی (ره) رو در موضوعات مختلف نشون میده و هر عقل سالمی می تونه درس های خوبی برای زندگی خودش بگیره مخصوصا طلاب گرامی که می تونن با مطالعه این کتاب از نامه های عالمانه و دقیق بین این دو عالم بزرگوار نکات معرفتی و اخلاقی خوبی رو برای خودشون داشته باشند. 

من فکر می کنم شناخت امام (ره) با مطالعه این نامه ها خیلی میسورتر خواهد شد.

فرازی از کتاب:

زمان:1347 ه.ش/1388 ه.ق/نجف اشرف

ان شاء الله تعالی موفق و موید به تحصیل علوم شرعیه و تهذیب اخلاق باشید. اولا پنیر دیگر نفرستید، برای هردوی ما خوب نیست و ممنوع هستم؛ ثانیا راجع به تلفن (1) چیزی ننویسید که: تلفن بکشید خرجش را میدهم. من تلفن نمی کشم و شما هم چیزی جز مال فقرا ندارید و خوب است از حالا ملاحظه وجوه شرعیه را تمرین کنید و زیاده روی را احتراز نمائید.  خداوند تعالی از شما راضی خواهد بود. والسلام . پدرت.

1.(بخاطر توضیح طولانی پاورقی خلاصه اش رو نقل می کنم): بخاطر مشکلاتی که خانم حضرت امام در ارتباط با فرزندانشون داشتند و مجبور به معطل شدن در صف طولانی مخابرات در گرمای 48 درجه و گاهی هم مراجعه با خجالت به منزل آقای خلخالی بودند، حاج سیداحمد آقا تصمیم گرفته بودند که با هزینه شخصی خودشون برای منزل امام در نجف تلفن بکشند که امام ره مخالفت می کنند. هزینه تلفن 25 دینار عراقی معادل 500 تومان بود.

پ.ن: از اینکه حضرت امام ره به حاج سید احمد آقا می فرمایند که تمرین کنید در ملاحظه وجوه شرعیه مشخص می شود که کار سیداحمدآقا از نظر شرعی مشکلی نداشته، بلکه امام می خواستند ایشون رو تمرین بدهند که مال خودشون رو مال فقرا بدونند تا تمرین تهذیب اخلاق باشد. این خیلی جالب است که حضرت امام ره برای عادت به ساده زیستی و دوری از اشرافی گری به این نکات اخلاقی توجه داشتند.

اینکه چرا حاج سیداحمد خمینی(رحمه الله) در زمان ریاست جمهوری هاشمی مکرر انتقاد داشتند بر نوع ساختار اقتصادی که داشت در کشور ایجاد میشد و بر پایه سرمایه داری و غربی شکل می گرفت، در حالی که یک عده از جمله هاشمی رفسنجانی مصر بودند که این راه، راه پیشرفت کشور است. در حالی که کشور در بدترین اوضاع مالی و گرانی هم به سر می برد..

اینکه چرا آیت الله جنتی (حفظه الله) هم به این مسائل در نماز جمعه نقد داشتند؟

و اینکه چرا در همان سال 73 که انتقادهای جناب حاج سید احمد خمینی (رحمه الله) نسبت به برنامه های اقتصادی دولت زیاد شده بود عارضه ی قلبی گرفتند و در اسفند ماه به دیدار حق شتافتند؟ واقعا آیا عارضه بود؟ 

در اواخر اسفند سال 73 در حالی که تورم و گرانی به بالاترین حد خود پس از انقلاب رسیده بود و مواضع انتقادی جناح چپ در رسانه‌ها و جناح راست در مجلس چهارم نسبت به دولت سازندگی شدت گرفته بود، سیداحمد خمینی دچار عارضه مغزی شد و پس از چند روز درگذشت. درگذشت سیداحمد خمینی شایعات فراوانی را به همراه داشت.

به گزارش رجانیوز،(کد خبر:46861 -93/3/24)

  آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از خاطرات روزانه علی لاریجانی، رئیس وقت صدا و سیما از انعکاس رسانه‌ای مواضع سیداحمد خمینی در 6 ماه آخر آن مرحوم است که در وی‍ژه نامه روزنامه ایران منعکس شد.

شنبه 28 خرداد 1373 
خدمت ایشان [سیداحمد خمینی] رسیدم. جلسه گرم و صمیمی بود. از خاطرات خودشان با مرحوم پدرم صحبت کردند. قدری هم به نحوه تنظیم اخبار صدا و سیما انتقاد داشتند. به مشکلات صدا و سیما کاملاً واقف بودند و برخی مسائلی که در دوران آقای هاشمی پیش آمده بود و از امام سؤال کرده بودند، مطرح کردند؛ از جمله داستان پخش فیلم «پائیز صحرا» که گفت‌وگوهایی را ایجاد کرده بود و امام با نظر خودشان مسائل را حل کردند.استناداتی از نظرات امام را مطرح می‌کردند که خیلی جالب بود. حیف که ایشان مایل نبودند این نظرات در شرایط فعلی تدوین و منتشر شود. در پایان درباره نحوه پخش سخنرانی‌های امام از صدا و سیما هم بحث شد که قرار شد به روش‌های مختلف در این زمینه عمل شود.

یکشنبه 6 شهریور 1373 
امروز در کنفرانس وحدت اسلامی، حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی گفتند: امریکا و اسرائیل به چیزی کمتر از محو اسلام رضایت نمی‌دهند. این‌گونه موضع‌گیری‌ها از زبان ایشان برای میهمانان جلسه روحیه‌بخش است تا مصمم‌تر در مقابل امریکایی‌ها بایستند.

لطفا جدی بگیریم به عنوان یک وظیفه و تکلیف شرعی! در درجه بعد تکلیف ملی!

گاهی در لابلای مباحث سیاسی روز و اموری که البته جای توجه هم دارند، از برخی مسائل مهم تر غافل می شویم و وقتی حجم اخبار و مشغله های روزمره به این غفلت اضافه می شود دیگر درک آن مسئله مهم هم سخت تر می شود.

خیلی جالب بود برام که از بین این همه مسائلی که در منطقه ایران و کشورهای اسلامی و .. هست، حضرت آیت الله سیستانی (حفظه الله) هم از سیاست افزایش جمعیت که مد نظر امام خامنه ای (حفظه الله) هست، حمایت کردند و تاکید کردند که حتما باید مورد توجه بیشتر قرار بگیرد.

مهرداد بذر پاش _{نماینده مردم تهران در مجلس} اضافه کرد: آیت‌الله سیستانی ضمن تایید فرمایشات مقام معظم رهبری درباره افزایش جمعیت و سیاست‌های جمعیتی، تاکید کردند که موضوع کاهش جمعیت دغدغه چندین ساله من نیز بوده که باید فکری اساسی برای آن اندیشید. (منبع)

جناب حجت الاسلام مرتضی آقاتهرانی هم در ابتدای یکی از جلسات هیئت فاطمیون قم این جمله رو از حضرت امام خامنه ای (حفظه الله) نقل کردند و بحث افزایش جمعیت رو اینطور توجیه (تفهیم) کردند:

حدود یک ماه پیش خدمت حضرت آقا بودم. ایشان فرمودند که یک عده‌ای به ما تعبد دارند. وقتی ما یک حرفی را می‌زنیم، انجام می‌دهند. زمانی که ما گفتیم که تکثیر نسل کنند و باروری را زیاد کنند، این‌ها به حرف ما عمل می‌کنند و ما از آن‌ها متشکریم؛ دعای‌شان هم می‌کنیم.

بخشی از صحبتهای حجت الاسلام  آقاتهرانی:

به هر حال سریع ازدواج کنید و بچه‌دار شوید. در این جهت بخل نورزید. مخصوصاً از آن جهت که توازن جمعیتی در ایران در حال به هم خوردن می‌باشد و این موضوع بسیار برای کشور خطرناک است. ترس از این است که در آینده‌ای نه چندان دور، نسل شیعه با مشکل مواجه شود. نگاه کنید در عراق، افغانستان، پاکستان، سوریه و بحرین، در سراسر دنیا، شیعیان را ترور می‌کنند. تنها کشور ما می‌ماند که اگر در کشور ما هم این توازن به هم بخورد، مشکل پیدا می‌کنیم.

این حرف‌ها را جدی بگیرید و شوخی نگیرید. حرف حضرت آقا را که می‌فرمودند: «بعضی به ما تعبد دارند» را جدی بگیرید و به ایشان تعبد داشته باشید. ما آقا را از چشمان‌مان بیشتر می‌خواهیم. فرمان ایشان و خواست ایشان باید عملیاتی شود تا که إن‌شاءالله امام عصر ارواحنا فداه از ما راضی شوند.

به یکی و یا دو تا بچه هم قناعت نکنید. این مدل، مدل غربی و حاصل مدرنیته است که برای ما آمده است و از آفات غرب می‌باشد. این کار اشتباهی است که نه با سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و نه با سخنان ائمه علیهم‌السلام، هیچ‌کدام سازگاری ندارد. (منبع)