آقا می دانم با حرف زدن جبران نمی شود و زمان بر نمی گردد
باز هم امتحان جمعه هایت را بد پس داده ام
باز هم در غفلت..
اگر شوق حضورت در وجودم لبریز می بود
هر آینه شبهای جمعه تا سحر به انتظارت ندبه می کردم
و خاک پایت را طوطیای چشمانم..
نه
ما منتظر نیستیم
لا اقل من نیستم!
شما منتظرید
منتظر بیداری من از خواب غفلت
منتظر شیعه هایت که تو را با تمام وجودشان صدا بزنند
تا شاید خدا اشاره ای کند ..
آقا من منتظر نیستم
می دانم و بر این دانسته شرمسارم
آن را بیان می کنم تا بسوزم..
تا بدانی دوستت دارم آقا
می خواهم هر وقت به انتظار من می نگرید
لبخند رضایت بر صورتتان بنشیند
تا جمعه ی دیگر مهلت نمی خواهم
همین الان بر می گردم
به سوی تو
آقا اگر نیامدنت به خاطر من است
من تنها یک هیچ ناقابلم..
از من عبور کن
بیا.. فدای آمدنت
|